مدح و ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها
یادت دوباره کرد، بر این ذهن من خطور مثل هـمـیشه گوشه چـشـمم شده نمـور وا کردهام دهـان به ثـنـا و شکـوهـتـان جاری شده به روی لبم واژههـای نـور باید برای عرض ارادت به محـضرت از کردگارتان طلبـم رخصت حـضور آغاز میکـنـم سـخـنم را به نـام عـشـق بیبی سلام و عرض ادب، زینبِ صبور تو آمدی و شد همه دلهـا پُـر از شعـف بیت علی و فاطمه هم غرقِ در سرور تو آمدی و حُسنِ حسن، حُسنِ مطلعـت شد نیمه حسین در این خانه جفت و جور ای اسوه حجاب و حـیا، عـفّـت و وقار ای جانشین فاطـمه چـشمِ بد از تو دور ای کـوه صبر، کعـبه غـم، زینتِ عـلی مـانـنـدِ مـادرت شـدهای مـایــۀ غــرور من محو این حماسه و این عشق میشوم وقـتی که زنـدگیِ تو را میکـنم مـرور در کـربـلا مـقـامِ رفـیعـت گـرفـت اوج باید نکـرد سـاده از این مـرحله عـبور بودی مطیعِ محض حسین و مطیعِ یار تسلـیمِ امر و نهـیِ ولی در هـمه امـور نقشِ تو روز واقعه شرحش حکایتی است صدها رساله گردد و صد جزوه قطور امـا بـه شـام مـرتـبـهات فـرق مـیکـنـد حیدر نمـود در همۀ صحـنهها ظـهـور دیدند دشـمنان که چـگـونه سـپـر شـدی با جـان خـود برای هـمه زینبِ غـیـور دیـدند که چگـونه عـقـیله خـروش کرد غرید و داشت خطبۀ او اقـتدار و شور آن خطبهها اساسِ حکومت ز ریشه کند گردیده بود محشر و گویی دمید صور این دخترِ علیست که با این صلابتـش ویران نمود با نفَـسش کاخِ ظلم و زور طاغوت شد مچاله و بیـچـاره شد یـزید گردیده بود خار و در افـتاد مثـل مـور امّیدِ دشـمـنان به شـکـستِ عـقـیـله بود بُردند عـاقـبت هـمه این آرزو به گـور حالا هـنوز پـرچم زینب به قـلههـاست چـشمِ تـمـامِ حـرمـلـههای زمـانـه کـور |